loading...
سایت عاشقان تنها
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
چت روم اختصاصی عاشقان تنها به امکانات سایت اضافه شد 0 222 mohammad
دوستان شما هم لطفا مطلب بنویسید وبفرستید 0 166 mohammad
نبرد جومونگ با رستم +خنده دار 0 223 mohammad
کد بازی آنلاین برای صفحات جداگانه وبلاگ ها 0 554 tanha-amir
بازی آنلاین به امکانات سایت اضافه شد 0 167 tanha-amir
آدرس سیستم تبادل لینک هوشمند سایت عوض شد 0 193 tanha-amir
"قسمت" نیست...!! 0 204 mohammad
عکس : این دختر بلندقدترین ورزشکار ایران است 3 274 mohammad
مردی با شُش های جادویی +عکس 0 165 mohammad
این ده چیز را پسرها دوست دارند که دخترها بدانند 0 217 tanha-amir
بازگشت شادمهر عقیلی به ایران + عکس 0 216 tanha-amir
لوگوی ایران ایر زیباترین نماد در صنعت هواپیمایی دنیا معرفی شد 0 215 tanha-amir
خواص میوه ها برای خانمهای باردار و شیرده 0 198 tanha-amir
زن من میشی؟ + نتیجه اخلاقی 0 243 tanha-amir
تنهایم... 1 223 tanha-amir
ماه خال دار 0 185 mohammad
پیرمرد مکاری که دختر زیبای کشاورز را میخواست! 0 189 mohammad
اضافه شدن سیستم تبادل لینک اتوماتیک به منو امکانات سایت 0 304 mohammad
فطریه امسال چقدر است؟ + نظر مراجع تقلید 0 282 mohammad
تنهایی را دوست دارم 0 258 mohammad
محمد بازدید : 215 چهارشنبه 15 آبان 1392 نظرات (1)

 

این خانه ارینب است ،ارینب دختر اسحاق در کوفه شهرت بسیاری دارد ، شوی او عبدالله فرزند سلام چندین ماه پیش از تعیین زیاد به ولایت کوفه ، قائم مقام والی این شهر شد و بارفتار آرام خود دلهایی را به سوی خود ربود . زیبایی ارینب که دام مهر همه بود بر محبوبیت او می افزود . مردم می گفتند لطافت و خلق و خوی او در رفتار شویش هم اثرهایی نهاده . می گفتند هیچگاه نسل عرب چنین زیبایی دلربا به دنیا نداده . یزید عاشق او جوان زیبا پرستی بود  . حاصل عمر او سه چیز بود : زن ، شراب و شعر . او سخت گرفتار عشق ارینب بود . قبل از آنکه ارینب را ببیند آنقدر از زیبایی او سخنان گوناگونی شنید تا روزی بی خبر از پدرش به بهانه ی شکار آهو به مدینه رفت و در آنجا ارینب رادید و در همان دیدار نخست به عشق او گرفتار شد .
معاویه که درآن تاریخ سرگرم کارهای خلافت و نبرد با علی (ع) و پیروان مؤمن او بود بر  این داستان آگاه شد اما به روی نیاورد او می خواست برای  فرزندش دختری بگیرد که بر توانایی خلافت او بیفزاید نه از آن چیزی بکاهد . تا اینکه ارینب به عقد عبدالله بن سلام  درآمد از آن پس شیدایی یزید برهمه آشکار شد و روز به روز در عیش و عشرت خود بیشتر فرو می رفت تا اینکه در کوفه بیماری وبا آمد و مغیره (والی کوفه)از ترس جان از شهرفرار کرد و عبدالله را برای جانشینی خود به معاویه معرفی کرد لذا عبدالله و ارینب چندی پس از عروسی به کوفه آمدند.

 

معاویه که می دید کار یزید هرشب تابه صبح شراب و عیش و دف و دنبک و معاشرت با دختران فتاّنه است به کاخ یزید رفت و به او وعده داد که دست ارینب را در دست او بگذارد به شرط آنکه یزید هم دل به کارهای خلافت ببندد چون می خواست بعد ازخود او را به خلافت کشور پهناوراسلامی برساند .

همان روز پیکی با یک نامه به سوی کوفه فرستاد و عبدالله را برای کنکاش در کار مهمی به دمشق فراخواند . عبدالله با سرعت وعجله مسافت دراز کوفه تا دمشق را در کمترین مدت با شتر ذلول و دلیل راه خود پیمود . در همان بدو ورود نوعی دلواپسی و بدگمانی در فکرش جوانه زد و به یاد این افتاد که ارینب هرگز به اعمال و تصمیمات معاویه اعتماد نداشت . خاطرات روزهای گذشته به یادش آمد ؛ روز مرگ عثمان را و ادعای خلافت معاویه و مبارزه اش با علی (ع) و دسیسه هایی که در صلح و جنگ به کار برد تا  روزیکه علی ، آن مرد بزرگ کشته شد و معاویه جان به در برد و دیگر مانعی در برابر فرمانروایی خود ندید . با دیدن شهر دمشق در دلش این زمزمه بود که آیا اینها شایسته ی اسلام و دین محمد هست ؟ و ناگاه عبدالله به خود آمد که معاویه با من چه کاردارد ؟ نامه او پراز ابراز مهر ومحبت بود . او برای مصالح خود این کار را کرده نه من …

عبدالله پس از ورود به کاخ معاویه به شدت مورد لطف و محبت معاویه قرارگرفت و همه حاضران از این همه لطف به شگفت آمدند . آن شب عبدالله در منزل "ابودردا " مهمان بود .( "ابودردا" و "ابوهریره"  از صحابی حضرت رسول (ص) بودند . دیروز دوستدار محمد(ص) و امروز دوستدار معاویه! چنانکه ابوهریره استاد بلامنازع جعل حدیث بود )

ابودردا از طرف معاویه مأمور شده بود که در گفتگو با عبدالله  هوای درخواستی بزرگ را در سراو بیندازد اما آن درخواست چه بود؟ :

هنگامی که مشغول صرف شام بودند ابودردا گفت : با این همه مهربانی و لطف بی نظیر معاویه به تو، گرانبهاترین چیز را هم اگر از او بخواهی از تو دریغ نمی کند عبدالله پرسید : مثلاً چه چیز را ؟ ولایت کوفه را ؟ ابودردا جواب داد : بالاتر از آن . نام هند ، دختر زیبای معاویه که زبانزده همه است و صدها وهزارها داوطلب ازدواج دارد شنیده ای ؟ تو بسیار مورد توجه معاویه ای . حتماً اگر درخواست ازدواج با او را مطرح کنی معاویه قبول خواهد کرد .

فردای آن شب در هنگام صرف شام با معاویه ، عبدالله تقاضای خود را مطرح نمود و معاویه جواب را به دخترش واگذاشت .هند هم شرط کرد که :" من نمی توانم با مردی که زن دیگری دارد زندگی کنم مگر اینکه او زنش را طلاق دهد و متعهد شود که به هیچ وجه برای تجدید زندگی زناشویی به او رجوع نکند و او را سه طلاقه کند ."

دوهفته از ماجرا نگذشت که حاصل دسیسه ی پلید معاویه به صورت ورق امضا شده ی طلاقنامه ای که عبدالله  بن سلام زیرآن را امضا کرده بود به درخانه ی ارینب فرستاده شد و ابودردا و ابوهریره هم به عنوان دو شاهد معتبر آن را امضا کرده بودند . چند روز که گذشت هندگفت : " من برای آزمایش او به او گفتم زنش را طلاق دهد تا  ببینم مرد ناسالم و ضعیفی است یا مرد قوی و وفاداری . من چگونه می توانم به مردی که عشقش را طلاق داده اعتماد کنم "  معاویه هم به او فهماند که ، تو که توانایی اداره ی یک زندگی را نداری چگونه می توانی ولایت شهری را  به عهده بگیری ؟!

معاویه ابودردا و ابوهریره را  به سوی ارینب که در مدینه ساکن بود فرستاد تا حامل پیغام خواستگاری از ارینب برای یزید باشند . در آن زمان امام حسین (ع) هم در مدینه بود و از آنجایی که ابوهریره و ابودردا از صحابی بودند به دیدار حسین (ع) ، حبیب رسول خدا  رفتند . زمانی که امام حسین (ع) از علت سفر آن دو به مدینه پرسش نمود ؛ علت را شرح  دادند . امام (ع) پس از کمی تفکر خطاب به آنها فرمود: روح  من در برابر هرگونه دسیسه و ستمگری اندوهگین و دردناک می شود . این دامی که برای عبدالله و ارینب گسترده اند هرمرد  خداپرست و باوجدانی را می لرزاند . اکنون که شما به دیدار ارینب می روید ازشما می خواهم نام مرا هم پیش او ببرید و بگویید حسین  بن علی هم داوطلب ازدواج با  شماست .

ارینب هم پس از شنیدن این دو پیغام خواستگاری به نور باطن حسین (ع) پناه برد . این دسیسه ها همزمان شده بود با جنایت فجیع کشتن حجربن عدی کندی که از شیعیان راستین علی (ع) بود و عبدالله   که هم شاهد آن بود وهم از این دستگاه زخم خورده بود هرجامی نشست به تفصیل ماجرا را تعریف می کرد و طوفانی از نفرت در میان مردم به وجود آمده بود معاویه هم دستور داد عبدالله را دستگیر کنند اما او موفق شد فرار کند و در تمام مدت در صحرا در میان چادرسیاه زندگی می کرد .

***

امام حسین در منزل مشغول جواب دادن به نامه های مردم بود و اتفاقاً ارینب هم در حضور ایشان بود . خبردادند که فردی گردآلود آمده و تقاضای ملاقات دارد ؛ آن فرد عبدالله بن سلام بود ، ارینب که این را فهمید از اتاق خارج  شد . حسین (ع) با گرمی و مهربانی بسیار او را پذیرفت . عبدالله  گفت : ای سید پرهیزکاران ، شادمانی من از حد فزون شد وقتی که شنیدم به همسری همسر سابقم ارینب در آمده ای و نگذاشتی گل عمر او در خانه یزید پلاسیده شود . حال که "زیاد" جنایتکار مرده است صحراگردی خود را پایان داده ام خواهشمندم به ارینب بگویید آنچه داشتم از دست داده ام و در حال حاضر بیش از یکی ، دو سکه ندارم . اگر براو دشوار نیست و اگر یادگاری شب عشق و علاقه اول زندگی مان را نزد خود نگاه داشته نصف آن را به من بدهد تا بتوانم چند صباح دیگربه زندگی ادامه دهم . حسین ، عبدالله را به اتاقی که ارینب درآن بود برد .عبدالله پس از ابراز شرمساری در خواست خودرا به ارینب گفت .

حسین (ع) گفت : من آن دقیقه که برماجرای غم انگیز زندگی تو و ارینب آگاه شدم از مرگ پرهیزگاری و درستی برخود لرزیدم ؛ هماندم تصمیم گرفتم با این نقشه ی شوم که با چنان گستاخی رشته ی زندگی و عشق مردم را پاره می کنند مخالفت کنم . این را من برای حفظ ارینب و حفظ رشته ی زناشویی میان شما انجام دادم . سپس از ارینب پرسید آیا مایل هست مانند گذشته  با آن عشق و  علاقه دوباره زندگی خود را با عبدالله  سربگیرد ؟ سپس فرمود این اراده و  مشیت الهی بود که به دل من نهاد تا تورا فقط به خانه خویش آورم و برای شوهرت حفظ کنم . من نه به جمال تو نظر داشتم نه به مال تو تنها تو راگرفتم که بر شوهرت حلال کنم .

ارینب گفت ای سید بزرگوار من تو نوری از خدا هستی ، همان نوری که علی (ع) پدر بزرگوارت برقلب و فکر تو روشن کرده است . من در این زندگی کوتاه خودم با تو چیزها از تقوا و عظمت روح  تو دیدم  که این یکی از آنهاست . تو هرچه بگویی و هرچه بخواهی همان گفته و خواسته ی خداست و من از آن پیروی می کنم .

 حسین(ع) بی درنگ صیغه ی طلاق ارینب را خواند و به عبدالله فرمود : از این تاریخ او دیگر زن من نیست و پس از چندماهی به تو تعلق دارد *.

 

پی نوشت: برای  مطالعه بیشتر می توانید به کتابهای زندگانی امام حسین (ع) نوشته زین العابدین رهنما – کرشمه ی خسروانی نوشته سید مهدی شجاعی و… مراجعه کنید .

* زن پس از طلاق باید مدت چهار ماه و ده روز عده نگه دارد تا بتواند ازدواج کند.

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط بهرام در تاریخ 1392/08/15 و 13:21 دقیقه ارسال شده است

سلام
جدیدترین نوع مسابقه در ایران افتتاح شد
کسانی که برای اولین بار شرکت میکنند شارژ هدیه میگیرند و از دومین بار به بعد تبلت و گوشی.
http://as-seen-tv.ir/reportage.rhtml


کد امنیتی رفرش
تبلیغات


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 44
  • کل نظرات : 55
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 36
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 43
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 63
  • بازدید ماه : 57
  • بازدید سال : 331
  • بازدید کلی : 189,849